
انگلیس هنوز انگلیس است، با همه ترسهای ما-
فقط آن چیزهایی که قلب به آن باور دارد درست است.
-وینسنت استارت، 221b
شعر 221B اثر وینسنت استارت به خاطر سطر آخرش در میان شرلوکیان ارزشمند است، که به پیر و جوان یادآوری میکند که «همیشه سال 1895 است»، اما اولین فیلم ویژه تعطیلات شرلوک ذهن من را بیشتر به سطرهای بالا معطوف میکند. The Abominable Bride واقعاً یک اپیزود در مورد داستان نیست، اگرچه اپیزود خوبی دارد، ولی در مورد پیشبرد قوس کلی مجموعه نیست. در عوض، این در مورد چیزهایی است که قلب معتقد است درست است، به ویژه قلب شرلوک هلمز. مایکرافت هولمز، مدت ها پیش، یک بار در رسوایی در بلگراویا پرسید: «در مورد قلب او چه چیزی می توانیم نتیجه بگیریم؟» این قسمت به این سوال پاسخ می دهد.

در روزهای اولیه تبلیغات، به ما گفته شد که داستان کاملاً یکباره، کاملاً ویکتوریایی و بیربط به کل مجموعه است. در روزهای اخیر، تغییری کماهمیت رخ داد که در آن بازیگران و مجریان برنامه شروع به کنایه زدن از یک سریال کردند. اپیزود با تایید این موضوع در قالب یک مونتاژ شروع شد که به بیننده یک جدول زمانی سریع از تمام اتفاقاتی که تاکنون در سریال رخ داده است، نشان میدهد، مطمئناً اگر قسمت به آن متصل نمیشد، انتخاب عجیبی بود. با این حال، بلافاصله پس از آن، ما به دنیای ویکتوریایی غوطه ور پرتاب شدیم، با داستانی با منشأ دویل و نسخه های جدید و قدیمی شخصیت های مورد علاقه مان (به استثنای سالی وینت رابینسون، که از دست دادن او ناراحت بودم).
این پرونده توسط یک لسترید مطرح می شود که هولمز و واتسون را به عروس شنیع معرفی می کند (با بازی ناتاشا اوکیف خارق العاده)، یک قاتل-انتحاری سالگرد ازدواج که به نوعی به نظر می رسد از دنیای مردگان برخاسته است تا شوهرش را بکشد – و اتفاقاً خودش را به همان روشی که قبلاً در سریال قبلی دیده بودیم کشته است.

آنچه در ادامه میآید، تحقیقی نسبتاً ساده است که هم سبکی را که سریال بیبیسی ایجاد کرده است و هم به سبک دویلی میپردازد. دو رونمایی بسیار لذتبخش بودند: مایکرافت مارک گیتیس، با تنبلی نسخه دویل، و مدیر سردخانه، مالی با لباس مبدل مردانه. با این حال، همزمان با پیشرفت پرونده، یک داستان فرعی سرزده وجود دارد که همچنان به راه خود ادامه می دهد – صدای زنان در دوران ویکتوریا، با خانم هادسون ناامید در اعتصاب سکوت، مری واتسون عصبانی که بدون اطلاع شوهرش مشغول به کار شده است، و خدمتکار صریح نشان داده می شود. بالاتر از همه اینها، یک شوخی مرموز توسط مایکرافت در مورد ارتشی نادیده است که باید پیروز شود.
همه چیز بسیار ساده به نظر می رسد تا زمانی که معلوم می شود اینطور نیست. ناگهان، عکس مدرن ایرنه آدلر ظاهر میشود و شخصیتها شروع به صحبت با عبارات عجیب میکنند. سکانس اکشن با عروس به نظر می رسد که باید اوج داستان باشد، اما واقعاً اینطور نیست . یک سکانس از قصر ذهن دوران ویکتوریایی با بازدید از موریارتی اندرو اسکات در بهترین حالتش به اوج میرسد و حقیقت شروع به آشکار شدن میکند: قضیه اصلاً مربوط به این پرونده نیست، و علاوه بر این، حتی واقعی هم نیست – کل ماجرا یک کنکاش در ذهن شرلوک است، تلاشی تمام عیار برای حل کردن یک معما.
دانستن این پیچ و تاب ، کل کادر بندی اپیزود را به عنوان یک کل تغییر می دهد. دیگر ما شاهد یک جان ویکتوریایی باهوش شگفت آور نیستیم. ما ایده واتسون را می بینیم که در مغز شرلوک زندگی می کند. همین امر برای هر شخصیت صادق است و به نوبه خود جنبه های مختلفی از روانشناسی شرلوک را آشکار می کنند.
اوج پیش از اپیزود زمانی اتفاق می افتد که هولمز از جامعه فمینیستی ویکتوریایی که عروس را تولید کرده است رونمایی می کند. من سردرگمی ها و انتقادات مختلفی در مورد این موضوع دیده ام، اما این یک چیز واقعی نیست، و قرار نیست اینطور دیده شود. باز هم، این بخشی از ذهن شرلوک است، احساس گناه در مورد زنانی که به آنها ظلم شده است، گروهی به رهبری مولی و از جمله جینین، که با او درگیر یک عاشقانه ساختگی شده است. این صحنه شباهت های زیادی به کاخ ذهن دادگاه شرلوک در اوایل سریال دارد.

نقطه اوج واقعی زمانی اتفاق می افتد که عروس خود را آشکار می کند و معلوم می شود که موریارتی است. شرلوک در دوران مدرن، اما همچنان در رویاپردازی، دیوانهوار قبر عروس واقعی را میکاود تا دو جسد (اشارهای به لیدی فرانسیس کارفاکس) پیدا کند، او در نسخه متعارف رایشنباخ غوطهور میشود، رویارویی با موریارتی در لبه آبشار.
با این تفاوت که این بار به همین شکل تمام نمی شود. در پژواک اپیزود قدیمی A Study in Pink، واتسون دقیقا در لحظه مناسب ظاهر می شود و خود موریارتی را می کشد. این کاملاً نمادین است، ذهن شرلوک سرانجام موریارتی همیشه حاضر را که برای نشان دادن نقاط ضعف او آمده است، از بین میبرد و متوجه میشود که هرگز مجبور نیست به تنهایی با شکستهایش مقابله کند، زیرا جان را در کنار خود دارد.
پایان اپیزود چیزی فراتر از این واقعیت به ما نمی گوید که هولمز فاز بعدی نقشه موریارتی (واقعاً مرده) را درک می کند و اینکه او هنوز هم گاهی اوقات از مواد مخدر استفاده می کند، واقعیتی که عمیقاً نگران برادرش مایکرافت است که ترکیبی از مراقبت و عصبانیت او در طول اپیزود توسط مارک گیتیس به زیبایی بازی شده بود. ما در یک صخره رها شده ایم، نه در مکانی بسیار متفاوت با جایی که شروع کردیم، بلکه در دنیاهایی دور از جایی که شروع کردیم.

همانطور که The Sign of Three رابطه بین هولمز و واتسون را بررسی می کند، عروس منفور رابطه شرلوک با خودش را بررسی می کند – ترس او از اینکه خیلی کمتر از آن چیزی که می خواهد باهوش باشد، دوگانگی اش در مورد عدم انطباقش، و وحشت عمیقش از ضعف. در نهایت، این سریال کاملاً به ضربان قلب خود وفادار می ماند و به قهرمان داستان اجازه می دهد تا در نهایت و به طور کامل متوجه شود که امید او به ارتباط انسانی و دوستی نقطه قوت او است. عروس منفور تحقق سقوط رایشنباخ است. مردی که تنها افتاده حالا می تواند پرواز کند چون دیگر تنها نیست.
در اینجا هنوز دو مرد برجسته با هم زندگی می کنند
کسی که هرگز زندگی نکرده و نمی تواند بمیرد
در زمینه سریال، هولمز ویکتوریایی و واتسون عروس منفور هرگز زندگی نکردند، اما استارت به بهترین وجه این را گفت: آنها هنوز با هم زندگی می کنند، در کنار آتش خیابان بیکر خود نشسته اند، جایی که قلب شرلوک و قلب من معتقد است که آنها برای همیشه زندگی خواهند کرد.
فیلمبرداری… خوب بود دوست داشتنی نبود؟ بسیاری از ما قبول داشتیم که نمای نزدیک در تابلوی خیابان بیکر و به دنبال آن پانینگ بیرون، یادآور سریال گرانادا بود. من شخصاً تن رنگ کلی را میستایم، صحنههای کسر فوقالعاده گرفته شدهاند و استفاده از تایپوگرافی در صحنه BSL فوقالعاده بود. احساس کردم ترکیب بسیار خوبی از شرلوک مدرنی که با هولمز کلاسیک ویکتوریایی با آن آشنا بودیم به ما داد.
در طول شرلوک، ما با آرول جونز صحبت کردیم، که (در حالی که واقعا نمیتوانست چیز زیادی ارائه دهد) گفت که برای او طراحی مجموعه به اضافه کردن عناصری از نسخه 221B او بود، کمی چالش برانگیز بود زیرا بسیاری از چیزهای موجود در مجموعه مدرن قبلاً خود آیتمهایی از Canon هستند. او میخواست راهی بیابد که همچنان به قانون بچسبد و در عین حال برای حفظ آن «شرلوک» به آن اضافه کند.
هم آرول جونز و هم دنی هارگریوز چند عکس زیبا از پشت صحنه به اشتراک گذاشتند که کمی از SFX را به نمایش گذاشتند، مانند نحوه فیلمبرداری از صحنه آبشار و در با شیشه رنگی (آیا موفق شدید همه ارجاعات کانون را بگیرید؟

این قسمت یک بار دیگر ما را به کاخ ذهن شرلوک برد، اگرچه این بار بیشتر از سالنهای وسیع آن رفتیم. ما به درون طوفان چرخشی که خصوصی ترین افکار درونی شرلوک است، سفر کردیم. تا بعداً بینندگان نمی دانستند، اما شرلوک به شدت از مواد مخدر استفاده می کند و یک پرونده قدیمی را زیر و رو می کند تا به او کمک کند تا با بازگشت ظاهراً دشمن بزرگ خود جیمز موریارتی کنار بیاید. از بسیاری جهات، این اپیزود دیدگاه فوقالعادهای در مورد احساس شرلوک نسبت به افراد خاص و شاید مهمتر از آن، نحوه نگرش او به ما داد. “شناخت عمق وفاداری و عشقی که در پشت آن نقاب سرد نهفته است” چیزی است که در این قسمت شاهد آن هستیم. شرلوک آن آدم بی ادب، سرد و بی رحمی نیست که بخواهد همه ما فکر کنیم.
تا زمانی که به The Hounds of Baskerville برمیگردیم، میدانستیم که اگر کسی هست که شرلوک از او میترسد، آن موریارتی است. در طول آخرین تعظیم او، ما بیشتر دیدیم که این ناپلئون جنایت چه تاثیری بر هولمز داشت و چگونه او هنوز او را تعقیب می کند. به نوعی او یک شیطان است، شیطانی که پاشنه های شرلوک را می زند و گاهی شرلوک را به انجام کارهای غیرعادی سوق می دهد (مانند بازگشت به زندگی چون جان واتسون در خطر بود).

جان. جان واتسون بارها به دلیل درخشش خیره کننده کارآگاه بدنام ما نادیده گرفته می شد، شرلوک بدون او گم می شد. من فکر می کنم که این واقعیت دقیقاً به شدت در قسمت نشان داده شد. چیزی که ما آموختیم این بود که شرلوک معتقد است جان بسیار باهوش تر از آنچه در دنیای واقعی به او اجازه می دهد است. برخی می توانند استدلال کنند که جان حتی ممکن است خودداری کند تا به شرلوک فرصت درخشش را بدهد. شرلوک در جریان علامت سه گفت که جان واتسون او را نجات داد و در صحنه ای که با بزرگترین شیطان خود، موریارتی مبارزه کرد، این جان واتسون بود که به کمک آمد. در حالی که موریارتی نقطه ضعف شرلوک است، جان نقطه قوت اوست.
علیرغم یک ریف طنزآمیز در ظاهر کانون، درک ما از مراقبت مایکرافت از برادر کوچکترش در این قسمت برجسته شد. مایکرافت عمیقاً به شرلوک اهمیت میدهد (او دائماً نگران او است) و در ABOM ما متوجه شدیم که «مرد یخی» چقدر به او اهمیت میدهد. شرلوک دوباره استفاده می کرد، در واقع، به نظر می رسد که شرلوک مدتی است که استفاده می کند.او حتی تا آنجا پیش رفت که از جان خواست، حتی می توان گفت از او التماس می کرد که مراقب شرلوک باشد. همچنین میخواهم این زمان را صرف قدردانی کنم که چگونه سازندگان شرلوک از مصرف مجدد مواد مخدر در نمایش طفره نمیروند و به آن احترام نمیگذارند، هم از نظر معتاد و هم از نظر مراقب. آفرین.

زنان، زنان ،آنها در این قسمت درخشیدند. و بیایید در مورد مولی صحبت کنیم. من واقعاً کنجکاو بودم که او چگونه ظاهر می شود زیرا می دانستم در آن زمان زنان چنین حقوقی نداشتند. نمونههایی از این موارد زیاد بود، اما بهویژه انزجار مری از جا ماندن در زمانی که شوهرش با شرلوک برای حل جرم و جنایت فرار میکرد و خشم خانم هادسون از تبدیل شدن به یک شخصیت ساکت در داستانهای مایند پالاس جان. اما مولی خود را به عنوان یک مرد درآورده بود تا به عنوان یک پزشک جدی گرفته شود، ما را تشویق کرد. همچنین، stache زیبا. همه اش فوق العاده بود اما چیزی که بیش از همه مرا مجذوب خود کرد این بود که همه زنان کلاه خود را برداشتند و برخی نشان دادند که زنانی هستند که شرلوک در گذشته به آنها ظلم کرده است. جانین آنجا بود و به نظر میرسد که شرلوک از نحوه رفتارش با او احساس بدی میکند. همانطور که در پادکست خود گفتیم، تا کنون تقریباً یک اتاق «عذرخواهی موفات» برای رفتار با زنان سریال بوده است و همانطور که گفتیم، او به آنجا میرسد.
به نظر میرسید این قسمت بیشتر کاوشی در مورد احساسات و افکار درونی شرلوک بود و به همین دلیل چیزی برای پیشبرد طرح داستان وجود نداشت. همانطور که یکی از کاربران توییتر توییت کرد: عروس منفور 90 دقیقه ای بود که شرلوک از هواپیما پیاده شد و وارد ماشین شد. و این یک انتقاد منصفانه است. از طرف دیگر هدف این قسمت نبود. ویژه بیشتر از هر چیزی تحلیلی از نسخه گاتیس و موفات از هلمز و نگاهی روانشناختی به خود شخصیت داشت. همانطور که گفته شد، پیوندی به سری بعدی در اختیار ما قرار می دهد. موریارتی قطعا مرده است، اما نام او زنده است. کارهای زیادی می توانید با یک نام انجام دهید، و این ممکن است از خود مرد وحشتناک تر باشد. به هر حال، همانطور که در دنیای امروز آشکار است، ترس هیولا میآفریند.
منبع :https://bakerstreetbabes.com/reviews/review-the-abominable-bride/