زندگی نامه مختصر سر آرتور کانن دویل

سر آرتور ایگناتیوس کانن دویل، M.D.، Kt، D.L.، LL.D.، (22 مه 1859 – 7 ژوئیه 1930) یک نویسنده بریتانیایی با توانایی های مختلف بود: پزشک، نویسنده، ورزشکار، شاعر، سیاستمدار، عدالت خواه، روح گرا، تبلیغ کننده…

آرتور کانن دویل بیوگرافی خاطرات و ماجراهای خود را در 1923-1924 نوشت.

دوران کودکی
تولد، خانواده

آرتور کانن دویل در 22 می 1859 در پیکاردی پلیس، ادینبورگ، اسکاتلند به دنیا آمد. مادرش، مری جوزفین الیزابت فولی، ایرلندی و از نوادگان خانواده معروف پرسی از نورثامبرلند، از نسل پلانتاژنت بود. پدرش، چارلز آلتامونت دویل، افسری نه چندان جاه طلب و با استعداد هنری بود. هنگامی که کار خود را از دست داد، در اعتیاد به الکل فرو رفت و پس از تشنج های شدید قبل از مرگ در سال 1893 بازداشت شد. سه برادر پدرش در انگلستان مشهور شدند: جیمز کتاب تواریخ انگلستان را نوشت، هنری مدیر گالری ملی در دوبلین بود و ریچارد یکی از مشهورترین تصویرگران پانچ بود. آرتور دومین فرزند از هفت فرزند (آنت، کارولین، کنستانس، اینس، جین و برایان مری) بود.

مدارس
هودر، استونی هرست، فلدکیرش.

تحصیلات او در خانه و در مدرسه کوچک ادینبورگ آغاز شد. در نه سالگی وارد کالج یسوعی هادر در لنکاوی شد تا پذیرش خود را برای کالج استونی هرست آماده کند. او دو سال بعد موفق شد و قبلاً به ادبیاتی مانند والتر اسکات، ژول ورن یا مکالی علاقه مند بود. او حتی یک مجله کوچک به نام The Stonyhurst Figaro را تأسیس کرد. با این حال، تحصیلات یسوعی به سختی برای او مناسب بود و هنگامی که در سال 1875 مدرسه را ترک کرد، مسیحیت را کاملاً رد کرد و ترجیح داد که آگنوستیک باشد. با این وجود، او یک سال دیگر را در یک کالج یسوعی در فلدکیرش اتریش گذراند تا زبان آلمانی خود را بهبود بخشد.

گواهی افتخار

دانشگاه
دانشگاه، جوزف بل، پروفسور رادرفورد، اولین داستان های کوتاه.

در سال 1876 تحصیلات پزشکی خود را در دانشگاه ادینبورگ آغاز کرد. او در آنجا با دو مرد آشنا شد که بر انتخاب قهرمانان رمان آینده او تأثیر گذاشتند. پروفسور رادرفورد، که ریش آشوری، صدای رسا و سینه پهنش، پروفسور جورج ادوارد چلنجر و دکتر جوزف بل، پروفسور جراحی را به او الهام کرد، که با استنباط شگفت‌انگیز او از بیماران و بیماری‌هایشان ایده کارآگاهی با استفاده از روش‌های مشابه جوانه زد. در سال 1879 دو داستان کوتاه او به صورت ناشناس منتشر شد (معمای دره ساساسا و داستان آمریکایی).

آرتور-کانن-دویل-روی-عرشه-از-ایرا

پزشکی
Hope، Mayumba، پزشکی، دکتر جورج Turnavine Budd، چشم پزشکی.

در کنار تحصیل، آرتور سعی کرد مقداری پول برای کمک به خانواده اش به دست آورد. در سال 1880، او به عنوان دستیار پزشکی در شفیلد، بیرمنگام و شروپشایر و پزشک در کشتی نهنگ، امید، در گرینلند کار کرد.

در 22 اکتبر 1881، او فارغ التحصیل شد و به عنوان پزشک در یک کشتی بخار (SS Mayumba) به آفریقای غربی ثبت نام کرد. این سفر به دلیل طوفان و آتش سوزی در کشتی ناخوشایند بود و کانن دویل در لاگوس به شدت بیمار شد (احتمالا مالاریا). سپس تصمیم گرفت از مهارت های خود با آرامش بیشتری استفاده کند. پس از یک شراکت کوتاه و فاجعه بار در سال 1882، با یکی از همکارانش، دکتر جورج تورناوین باد، یک مطب چشم پزشکی را در Southsea، نزدیک پورتسموث افتتاح کرد. او زمان زیادی را برای خواندن و نوشتن گذاشتن و شروع به انتشار داستان های کوتاه دیگری کرد، اما بدون موفقیت بزرگ.

ازدواج اول
لوئیزا هاوکینز، مری لوئیز کانن دویل، کینگزلی کانن دویل، شرکت جیردلستون، مطالعه ای در اسکارلت، میکا کلارک، وین.

او در آگوست 1885 با لوئیزا هاوکینز (“Touie”) خواهر یکی از بیماران خود ازدواج کرد. او دو فرزند (مری لوئیز و کینگزلی) به او داد و او را تشویق کرد که در ادبیات تلاش کند. او از توصیه های او پیروی کرد زیرا در سال 1886 اولین رمان خود را با نام The Firm of Girdlestone به پایان رساند، اما نتوانست ناشر پیدا کند (این رمان در سال های 1889-1890 در روزنامه مردم منتشر شد).

در سال 1887، او اولین ماجراجویی شرلوک هلمز خود را به نام مطالعه در اسکارلت نوشت. قبل از اینکه Ward, Lock & Co آن را به مبلغ ناچیز 25 پوند بخرد، چندین ناشر آن را رد کردند. آنها آن را در سالانه کریسمس Beeton در نوامبر 1887 منتشر کردند و در آن زمان کاملاً مورد توجه قرار نگرفت. اما نویسنده جوان، شاگرد والتر اسکات، قبلاً روی رمان‌های تاریخی (نوعی که او تنها شایسته حرفه خود می‌دانست) مانند میکا کلارک (منتشر شده در سال 1889) کار می‌کرد. او با کسب موفقیت هایی، وقایع نگاران قرون وسطی را به عنوان فرواسارت و فیلیپ کمین می بلعید. در نتیجه، او شرکت سفید را نوشت (منتشر شده در سال 1891). کانن دویل با این رمان، که تا حدودی توصیفی ایده آل از جوانمردی انگلیسی است، مفتخر بود که دومین ایوانهو را به انگلستان هدیه دهد.

در آگوست 1889، در طی یک شام توسط جی ام استادارت، یک مامور آمریکایی مجله ماهانه لیپینکات، آرتور کانن دویل و اسکار وایلد برای نوشتن دو داستان استخدام شدند. وایلد که کتابش «تصویر دوریان گری» در سال 1890 منتشر شد، و «آرتور کانن دویل» «نشانه چهار» را نوشت که دومین ماجراجویی کارآگاه بود. در همان سال، کانن دویلز چند ماه در وین ماند تا دانش پزشکی خود را بهبود بخشد. پس از بازگشت به انگلستان، آنها به لندن در Montague Place نقل مکان کردند و مطب دکتر جوان در 2 Devonshire Place باز می شود. دوباره زمانی که بیماران کم شدند، کانن دویل دوباره قلم را به دست گرفت.

سلبریتی
شرلوک هلمز، تور سخنرانی در ایالات متحده آمریکا، داووس، داستان واترلو، مصر.

در ژانویه 1891، با کشف اولین شماره مجله Strand، تصمیم گرفت به ناشر نامه بنویسد و ماجراهای جدید کارآگاه را به عنوان داستان کوتاه، از جمله رسوایی در بوهمیا و لیگ مو قرمزها، پیشنهاد کرد. او سپس پنج داستان کوتاه دیگر تهیه کرد و قرارداد خود را برای شش داستان دیگر به نرخ یک داستان در ماه تمدید کرد موفقیت خیره کننده بود. او پزشکی را رها کرد و تماماً خود را وقف نوشتن کرد. با این وجود، او می خواست نامش با آثار ادبی بیشتری همراه باشد و در نوامبر 1891 به مادرش نوشت: “من قصد دارم هولمز را در ششمین ماجراجویی بکشم. او مرا از فکر کردن به چیزهای بهتر باز می دارد.” سپس مادرش شروع به یافتن نقشه های بیشتری برای او کرد و شرلوک هلمز مهلت گرفت.

کانن دویل در دسامبر 1892 به داووس، سوئیس نقل مکان کرد، جایی که هوا برای همسرش که از سل رنج می برد، سالم تر بود. نه چندان دور آبشارهای رایشنباخ قرار دارند، چارچوبی زیبا، باشکوه و وحشتناک برای پایانی دراماتیک. پس از یک سری از دوازده ماجراجویی جدید، هولمز در آنجا درگذشت که منجر به سقوط به ورطه با پروفسور موریارتی (ماجراجویی مسئله نهایی) شد. با وجود اعتراض شدید عمومی و تحت فشار مادرش، کانن دویل از احیای کارآگاه خود امتناع کرد.

زندگی جدیدی آغاز شد. در سال 1894، او یک سری سخنرانی در ایالات متحده ایراد کرد و توسط رودیارد کیپلینگ در ورمونت مورد استقبال قرار گرفت. او همچنین با رابرت لوئیس استیونسون مکاتبه کرد و به او گفت که داستان های شرلوک هلمز را برای بومیان ساموایی تعریف می کند. در همان سال، نمایشنامه او داستان واترلو در لندن به همراه هنری ایروینگ در تئاتر لیسیوم اجرا شد.

در داووس، او نمایشی از اسکی ارائه می دهد که در سفر قبلی خود در نروژ کشف کرده است. این اولین بار است که چنین “کفش های برفی” در کوه های آلپ معرفی می شود. در آنجا او همچنین «محمود بریگادیر جرارد» (اولین رمان در حماسه سرباز امپراتوری اول) و رادنی استون (رمانی در مورد بوکس) را نوشت. در پاییز 1895، کانن دویل برای بهبود سلامت همسرش چند ماه در مصر ماند. هنگامی که درگیری بین انگلیسی ها و دراویش به شدت افزایش یافت، او خبرنگار جنگی روزنامه وستمینستر شد. این وقایع الهام بخش او رمان تراژدی کوروسکو شد.

جنگ بوئر
جنگ بزرگ بوئر، ماجراهای سیاسی، جنگ در آفریقای جنوبی: علت و رفتار آن، شوالیه، پرونده ادالجی.

در اکتبر 1899، جنگ بین انگلستان و جمهوری های آفریقایی و ترانسوال در آفریقای جنوبی آغاز شد. کانن دویل در دسامبر نامزد کرد. متأسفانه، هنگ میدلسکس یومانری او را در لیست انتظار قرار داد. در همین حال، یکی از دوستانش به نام جان لانگمن که مایل بود یک بیمارستان پنجاه تختخوابی در آفریقای جنوبی ایجاد کند، به او پیشنهاد کرد که بر این عمل نظارت کند. از مارس تا آگوست 1900، او بیمارستان بلومفونتین، پایتخت ایالت اورنج را رهبری کرد. در اکتبر 1900، او در انتخابات ادینبورگ به عنوان نماینده مجلس نامزد شد و به نفع حفظ ایرلند در داخل بریتانیا بود. اما شکست خورد.

پس از بازگشت به انگلستان، دو کتاب مرتبط با جنگ نوشت: جنگ بزرگ بوئر (1901) و جنگ در آفریقای جنوبی: علت و رفتار آن (1902). این دومی در برابر کسانی که انگلیسی ها را به سوء استفاده از بوئرها (تجاوز جنسی، استفاده از گلوله …) متهم می کردند، خشونت آمیز بود. این موقعیت، به جای شرکت او در درگیری، عنوان شوالیه لیسانس را برای او به ارمغان آورد. او از آن زمان بود: سر آرتور کانن دویل.

شرلوک هلمز سپس به طور موقت بازگشت. The Hound of the Baskervilles بین آگوست 1901 و مه 1902 در مجله The Strand پخش شد. اما این یک ماجراجویی است که اندکی قبل از مرگ کارآگاه اتفاق می افتد. تنها در سال 1903 بود که یک ناشر آمریکایی با پیشنهاد مقدار زیادی پول، کانن دویل را متقاعد کرد که کارآگاه را احیا کند. سپس، سی و سه داستان جدید بین سپتامبر 1903 (ماجراجویی خانه خالی) و مارس 1927 (ماجراجویی محل قدیمی شوسکوم) منتشر شد.

در ژانویه 1906، سر آرتور برای انتخابات شرکت کرد (همیشه اتحادیه‌گرا و محافظه‌کار) و شکست دیگری متحمل شد. سلامتی همسرش لوئیزا ناگهان بدتر شد. دچار تومور شد و باعث فلج نسبی شد. او به تدریج ضعیف شد و در 4 ژوئیه 1906 درگذشت. این اتفاق او را در حالت نزدیک به افسردگی فرو برد.

او سپس با سرسختی وارد پرونده جورج ادالجی، یک سردفتر اسناد رسمی هندی الاصل شد که به دلیل مثله کردن گاو و ارسال نامه های ناشناس به هفت سال زندان محکوم شد. به روش شرلوک هلمز، کانن دویل تحقیقات خود را انجام داد و بی گناهی خود را ثابت کرد.

ازدواج دوم
ژان لکی، دنیس، آدریان و (لنا) ژان، جنایت کنگو، اسکار اسلیتر، تور شاهزاده هنری، جهان گمشده.

در سپتامبر 1907، کانن دویل با ژان الیزابت لکی ازدواج کرد که از سال 1897 عاشق او بود، اما همیشه رابطه دوستانه ای را در احترام به همسرش حفظ کرد. او به کروبورو در ساسکس نقل مکان کرد، جایی که ژان به او سه فرزند (دنیس، آدریان و ژان) داد.

دو سال بعد، مردم جنایات ارتکابی در کنگو توسط دولت بلژیک را کشف کردند. کانن دویل با انتشار کتاب جنایت کنگو، ارسال چندین مقاله در روزنامه ها و مکاتبه با رئیس جمهور ایالات متحده و امپراتور آلمان تصمیم گرفت در سطح بین المللی اقدام کند. همه ابزارها برای جلوگیری از این جنایات، که در بیست سال، بیش از یک قرن قربانی بردگی در سراسر آفریقا شد، خوب بود.

کانن دویل در سال 1910 برای بازگرداندن حقیقت در پرونده اسکار اسلیتر، یهودی آلمانی متهم به قتل و محکوم به اعدام، مداخله کرد. وی به تخلفات جدی در تحقیقات پلیس اشاره کرد. او که از بی گناهی آن مرد متقاعد شده بود، به دنبال اثبات آن بود. او به طور کامل موفق نشد اما موفق شد حکم اعدام را به حبس ابد تبدیل کند.

در سال 1911، کانن دویل، ماشین دیتریش لورن سبز رنگ 16 اسب بخاری خود را به مدت 15 روز در طول تور شاهزاده هنری از آلمان به انگلستان راند.

در سال 1912، کانن دویل شخصیت جدیدی را خلق کرد: پروفسور چلنجر در رمان: دنیای گمشده.

آرتور-کونان-دویل-به عنوان-پروفسور-چلنجر

جنگ جهانی اول
به اسلحه!، داوطلبان، سر راجر کیسمنت، معنویت گرایی.

هنگامی که جنگ جهانی اول در سال 1914 آغاز شد، کانن دویل یک واحد داوطلب محلی را تشکیل داد که بعداً به طور رسمی به شرکت کروبورو از هنگ داوطلبانه 6 سلطنتی ساسکس تبدیل شد و در آنجا به عنوان درجه دوم خدمت کرد. اما زمانی که می خواست به جبهه برود، به دلیل کهولت سن (55 سالگی) از این “امتیاز” خودداری شد. پس قلم خود را در خدمت کشورش قرار داد و جزوه ای با عنوان به اسلحه! او در طول جنگ روز به روز تاریخ جنگ بزرگ را با دقت می نوشت . برای این کار او مستقیماً با ژنرال های میدان جنگ در ارتباط بود. در سال 1916 از جبهه های انگلیس، ایتالیا و فرانسه دیدن کرد و حتی با کلمانسو ملاقات کرد. در همان سال، پسر بزرگش، کینگزلی، در نبرد سام به شدت مجروح شد. او در اکتبر 1918 بر اثر ذات الریه درگذشت. فوریه بعد، برادرش، اینس (سرتیپ) به همین ترتیب درگذشت.

آرتور-کانن-دویل-و-پسرش-کینگزلی

همچنین در سال 1916، کانن دویل برای جلب لطف سر راجر کیزمنت، یکی از رهبران شورشیان ایرلندی که به آلمان ها پیوست، مداخله کرد. نویسنده علیرغم تمام تلاش هایش نتوانست او را نجات دهد. سر راجر کیسمنت که متهم به خیانت بود اعدام شد.

پیرویالیسم

در اکتبر 1916، کانن دویل در مجله لایت اعلام کرد که به معنویت گرایی روی آورده است. او در سال‌های آخر عمر خود به «صلیبیون» این جنبش تبدیل شد که نجات بشریت از طریق علم را تبلیغ می‌کند.

آرتور کانن دویل با روح پسرش کینگزلی. کانن دویل در پشت این عکس نوشته است: «این سر پسر من است که حدود 7 سال از زمان مرگش کوچکتر به نظر می رسد. همه اقدامات احتیاطی انجام شد و تا آنجا که من می توانستم مشاهده کنم هیچ دستی به جز دست من به بشقاب دست نزده است. این عکس نشانه های عجیب و غریب صفحه نمایش زیر یک لنز را نشان می دهد که در نسبت مشخصی از عکس های هوپ دیده می شود. آنها علامت های چاپی را پردازش نمی کنند زیرا در هیچ تصویر کاغذی از چنین چهره هایی ظاهر نشده است. »

بنابراین، از سال 1920 تا 1923، او یک سری سخنرانی در مورد معنویت گرایی در استرالیا، ایالات متحده آمریکا و کانادا ایراد کرد. او زندگی نامه خود، خاطرات و ماجراهای خود را در سال 1924 منتشر کرد و یک کتابفروشی اختصاصی به معنویت گرایی به نام The Psychic Bookshop در لندن افتتاح کرد که در آنجا ویرایش آثار خود را انجام می داد. به ویژه او تاریخ معنویت گرایی را در دو جلد و سرزمین مه، آخرین ماجراجویی پروفسور چلنجر در مورد موضوع معنویت را منتشر کرد.

او زمان بیشتری را صرف سخنرانی کرد: در سال 1925 در پاریس، در کنگره بین المللی معنویت گرایان. در سال 1928 در لندن، در کنگره ای که خودش ریاست آن را بر عهده داشت، و سپس در آفریقای جنوبی، رودزیا، کنیا، هلند و کشورهای اسکاندیناوی. پس از این سفرها، در سال 1929، خسته، دچار حمله قلبی شد.

با این وجود، برخلاف توصیه پزشکانش، او اصرار داشت که در مراسم بزرگداشت آتش بس سخنرانی کند، سپس هفته ها را در رختخواب گذراند. او به آرامی بهبود یافت، اما در 7 ژوئیه 1930 در سپیده دم، بر اثر یک حمله قلبی درگذشت. آخرین کلمه او به همسرش در کنارش این بود: “تو فوق العاده ای”.

آرتور-کانن-دویل-سنگ قبر-کروبرو

The Old Horse

جزئیات تصویر The Old Horse را ببینید.

این نوشته در سر آرتور کانن دویل, مقالات ارسال و , , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *