خانه هولمز

یک مسئله مقدماتی برای بررسی وجود دارد و برای یک بار هم که شده، مسئله‌ای مربوط به مکان است و نه زمان. ساختمان شماره ۲۲IB در خیابان بیکر کجا بود؟ حداقل یک چیز قطعی است. ساختمانی که امروز شماره ۲۲۱ را دارد، هرگز محل سکونت شرلوک هولمز نبوده است. زیرا در آن روزها اصلاً در خیابان بیکر نبود، بلکه در خیابان آپِر بیکر بود. در سال ۱۹۳۰، خیابان آپِر بیکر در خیابان بیکر ادغام شد و هر دو شماره‌گذاری مجدد شدند. در روایتی که در ادامه می‌آید، به شماره‌ها به شکلی که امروز هستند اشاره می‌کنیم و نه به شکلی که در زمان هولمز بودند، و همان رویه را در مواردی که تغییر نام یک خیابان رخ داده است، در پیش گرفته‌ایم. ایراد دیگری که به این ساختمان و همچنین به ساختمان شماره ۱ که انتخاب دکتر گری سی. بریگز از سنت لوئیس است، وارد است، این است که هر دو به ایستگاه متروی خیابان بیکر بسیار نزدیک هستند. در هیچ یک از این دو حالت، مسافری از مترو برای بازدید از هولمز تاکسی نمی‌گیرد. او به محض اینکه سوار تاکسی می‌شد، مجبور بود دوباره از آن پیاده شود. در واقع، هر دو ساختمان در شمال بسیار دورتر از آن هستند که با شواهد مربوط به خانه خالی یا تاج بریل تطبیق داده شوند. باید فوراً بپذیریم که شناسایی هیچ خانه خاصی با قطعیت امکان‌پذیر نیست. با این حال، ما می‌توانیم همه موارد به جز تعداد بسیار کمی را حذف کنیم. این فرآیند حذف در سه مرحله مجزا انجام می‌شود:

مرحله ۱. تمام شواهد موجود به خانه‌ای در ضلع غربی خیابان بیکر در بلوکی که بین خیابان بلندفورد و خیابان دورست قرار دارد، اشاره دارد.

هر راه حلی که به خارج از این بلوک ختم شود، باید فوراً رد شود.

مرحله ۲. در این بلوک، دلیل موجهی برای حذف همه به جز شماره‌های ۵۹، ۶۱ و ۶۳ وجود دارد.

مرحله ۳. از آنجا که بین این سه مورد، واقعاً انتخاب بسیار کمی وجود دارد و ما حق نداریم هیچ یک از آنها را حذف کنیم، اما اگر بخواهیم چیزی بگوییم، مزیت کمی به نفع شماره ۶۱ است.

شواهد به شرح زیر است:

مرحله ۱

جنوب خیابان دورست بود.

منبع اطلاعات در اینجا کتاب تاج بریل است.

در یک صبح زمستانی که برف در وسط جاده انباشته شده بود اما از پیاده‌روها پاک شده بود، بانکدار بدشانس، الکساندر هولدر، با عجله از خیابان بیکر پایین رفت تا به ملاقات هولمز برود. او به ما می‌گوید که از طریق مترو به خیابان بیکر آمده و از آنجا با عجله پیاده آمده است، زیرا تاکسی‌ها «به آرامی از میان این برف عبور می‌کنند.»

بنابراین، این سفری بود که او «معمولاً» با تاکسی می‌رفت، و از آنجایی که خیابان دورست تنها «حدود ۳۰۰ یارد» از مترو فاصله دارد، سفر کوتاه‌تری بعید به نظر می‌رسد، حتی با در نظر گرفتن این واقعیت که «او خود را مردی توصیف می‌کند که ورزش بسیار کمی انجام می‌دهد».

شواهد بیشتر برای تعیین مرز شمالی در خیابان دورست در کتاب «خانه خالی» در راه است که بعداً به آن پرداخته خواهد شد.

در اینجا مرجع ما «سگ باسکرویل‌ها» است.

پس از اینکه سر هنری باسکرویل و دکتر مورتیمر اتاقش را ترک کردند، هولمز با درک اینکه دشمن سر هنری احتمالاً آنها را تعقیب خواهد کرد، تصمیم گرفت که او و واتسون مسیر مشابهی را در پیش بگیرند. اما مقداری زمان تلف شد، زیرا لباس خواب معروف باید با یک کت بلند عوض می‌شد و چکمه‌ها باید پوشیده می‌شدند، به طوری که وقتی به در ورودی رسیدند، «دکتر مورتیمر و باسکرویل هنوز حدود دویست یارد جلوتر از ما در جهت خیابان آکسفورد قابل مشاهده بودند.» هولمز با رد پیشنهاد واتسون برای دویدن و متوقف کردن آنها، «سرعت خود را افزایش داد» تا اینکه فاصله‌ای را که ما را از هم جدا می‌کرد، تقریباً به نصف کاهش دادیم. سپس، همچنان با حفظ صد یارد عقب، به خیابان آکسفورد و به همین ترتیب به خیابان ریجنت رفتیم.

بنابراین، جفت دوم صد یارد از جفت اول جلوتر رفته بودند، قبل از اینکه جفت اول به خیابان آکسفورد برسند. آنها این کار را بدون دویدن یا بدون راه رفتن با سرعتی بیش از حد انجام داده بودند که توجه هر کسی را در خیابان که ممکن بود در واقع دشمن ناشناخته سر هنری باسکرویل باشد، جلب کند. فاصله خیابان بلندفورد تا خیابان آکسفورد حدود ۵۰۰ یارد است و این را می‌توان به عنوان حداقل فاصله‌ای که در آن ۱۰۰ یارد لازم می‌توانست در آن شرایط تعیین شود، در نظر گرفت.

در اینجا نیز، شواهد بیشتری در کتاب «خانه خالی» برای تعیین مرز جنوبی ما در خیابان بلندفورد وجود دارد.

(3) این خیابان در سمت غربی خیابان بیکر بود. این موضوع از روایتی که در کتاب «خانه خالی» آمده، کاملاً واضح است. در این روایت، هولمز، واتسون را به خانه‌ای خالی در سمت مقابل خیابان بیکر و خانه خودشان برد. آنها از شرق و از طریق میدان کاوندیش، خیابان منچستر و خیابان بلندفورد به آنجا نزدیک شدند. از خیابان بلندفورد به یک «گذرگاه باریک» بی‌نام تبدیل شدند که به ورودی پشتی خانه خالی دسترسی داشت. واتسون تا زمانی که وارد خانه خالی نشد و از پنجره جلویی آن به بیرون نگاه نکرد، با کمال تعجب متوجه شد که به خیابان بیکر رسیده‌اند و «محله قدیمی خودمان» در سمت مقابل خیابان قرار دارد.

بر این اساس، خانه خالی باید در سمت شرق و «محله قدیمی» در غرب بوده باشد. سپس، در مورد هویت «گذرگاه باریک». درست قبل از اینکه خیابان بلندفورد به خیابان بیکر بپیوندد، دو گذرگاه از این دست داریم: میوز بلندفورد در سمت شمال و میوز کندال در جنوب. بعید است که آنها به دومی تبدیل شده باشند، زیرا آنها از میدان کاوندیش که در جنوب است شروع کرده بودند. بنابراین، از میدان کاوندیش که می‌آمدند، وقتی به خیابان منچستر پیچیدند، به جای اینکه مستقیماً به خیابان جورج ادامه دهند، یک انحراف غیرضروری ایجاد کردند. هولمز لندن خود را خیلی خوب می‌شناخت که زمان و مسافت را به این شکل از دست بدهد. مردی که می‌توانست در یک شب مه‌آلود با درشکه از تئاتر لیسئوم، از طریق پل واکسهال، به خیابان کولدهاربر، بریکستون سفر کند و می‌توانست نام تک تک خیابان‌هایی را که از آنها عبور می‌کردند به همراهش بگوید، مطمئناً کوتاه‌ترین مسیر را در منطقه‌ای که در چند قدمی درب منزلش بود، می‌دانست. بنابراین، اصطبل بلندفورد باید «گذرگاه باریک» باشد و اگر چنین باشد، هر دو ساختمان در بخشی از خیابان بیکر قرار دارند که بین خیابان بلندفورد و خیابان دورست قرار دارد، خانه خالی در سمت شرق و اتاق‌های هولمز در سمت غرب. اکنون می‌توانیم به مرحله دوم فرآیند حذف خود بپردازیم.

مرحله 2

منبع اصلی اطلاعات ما بار دیگر «سگ باسکرویل‌ها» است. نکات زیر را می‌توان ذکر کرد:
(1) فاصله خیابان بلندفورد تا خیابان دورست حدود 150 یارد است.
(2) وقتی سر هنری باسکرویل و همراهش به ملاقات هولمز رفتند، رقیب شوم و ریش سیاه سر هنری آنها را تعقیب می‌کرد. هر دو سوار تاکسی بودند و از سمت خیابان آکسفورد می‌آمدند.
(3) اولین تاکسی بیرون در ورودی خانه هولمز توقف کرد. تاکسی دوم «در نیمه‌ی خیابان» توقف کرد، یعنی در نیمه‌ی راه بین آپارتمان‌های هولمز و خیابان بلندفورد. (4) می‌توان فرض کرد که حداقل پنجاه یارد بین دو تاکسی فاصله وجود داشته است. اگر تاکسی دوم به تاکسی اول نزدیک‌تر می‌شد، خطر جلب توجه سرنشینان تاکسی اول را به همراه داشت، که آخرین چیزی بود که آقای ریش سیاهِ تاکسی دوم آرزویش را داشت. (5) تاکسی اول دقیقاً روبروی گوشه‌ی خیابان بیکر و خیابان دورست یا حتی در خانه‌ی دومِ گوشه توقف نکرد. اگر چنین می‌کرد، راننده‌ی تاکسی دوم می‌توانست دقیقاً آن را پیدا کند؛ وقتی که در مرحله‌ی بعدی، هولمز از او پرسید. او قادر به انجام این کار نبود. او فقط می‌توانست بگوید که «جایی نزدیک اینجا» است.

نگاهی به نقشه همراه (مرحله 2) نشان می‌دهد که برای تطبیق با تمام حقایق فوق، لازم است مکانی تقریباً در سه چهارم مسیر از خیابان بلندفورد تا خیابان دورست وجود داشته باشد و بنابراین موضوع به شماره‌های 59، 61 و 63 محدود می‌شود.

مرحله 3

از آنجایی که بین این سه ساختمان، انتخاب بسیار کمی وجود دارد، ما واقعاً حق نداریم روند حذف را بیشتر ادامه دهیم. با این حال، شاید بتوان استدلال کرد که شماره 61 به عنوان ساختمان میانی، بهترین ادعا را دارد. یک کشتار بی‌رحمانه‌تر در مرحله 2 می‌توانست شماره 59 را از پاراگراف‌های سوم و چهارم و شماره 63 را از پاراگراف پنجم حذف کند.

باید آن را همین‌جا رها کنیم. هر سه مورد ممکن است، اما ما کمی عدد ۶۱ را ترجیح می‌دهیم. سه نفر از ساکنان مشهور این ساختمان دست‌نیافتنی، هولمز، واتسون و صاحبخانه وفادار، خانم هادسون، در این ساختمان ساکن بودند. پس چرا به هر کدام یک ساختمان ندهیم؟ در صورت بعیدی که دولت لندن به دست ما بیفتد، پیشنهاد می‌کنیم سه پلاک نصب کنیم. پلاک شماره ۶۱ یادبود هولمز خواهد بود، در حالی که پلاک‌های شماره ۵۹ و ۶۳ به ترتیب به واتسون و خانم هادسون اختصاص داده خواهند شد.

بر حسب یک تصادف عجیب، پلاک شماره 61 در حال حاضر توسط آقایان واکرز و هولتزاپفل لیمیتد اجاره شده است که دو حرف اول «واتسون» و سه حرف اول «هولمز» را دارند. آیا این بدان معناست که ارواح ساکنان اصلی خیابان بیکر در یک خط جدید از کسب و کار بازگشته‌اند؟

این نوشته در مقالات ارسال و , برچسب شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *