هیچ شخصیت واقعی یا خیالی به اندازه شرلوک هلمز در حل مسائل و معماهای پیچیده مهارت نداشته است و ندارد. گرچه استعدادهای ذاتی هلمز برای افرادی که به قدر او باهوش نیستند، دسترس ناپذیر به نظر می رسد، اما بخشی از کارهای او مهارت هایی هستند که هرکسی با تمرین می تواند آنها را در خود تقویت کند. پس آیا شما می توانید مانند شرلوک هلمز فکر کنید؟ هم بله و هم نه. با نگاهی کوتاه به زندگی هلمز، دلیل این پاسخ را متوجه خواهید شد.
شرلوک در تمام مهارت ها و علومی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم با پیگیری پرونده های جنایی مرتبط هستند، متبحر است. این مهارت ها عبارت اند از تحلیل دست خط (تحلیل خط در زمان شرلوک مهارتی مرتبط با پیگردهای قانونی و معتبر بود)، رمز گشایی و غیره. شرلوک همچنین از حافظه تصویری خوبی برخوردار است و قادر است مثل یک بازجوی اف بی آی شخصیت افراد را شناسایی کند.
البته ما نمی توانیم در سطح هلمز از این ویژگی ها برخوردار باشیم اما می توانیم مهارت هایی را که به حل مسائل زندگی کمک می کند در خود تقویت کنیم. می توانیم مشاهده و نتیجه گیری صحیص را بیاموزیم، می توانیم اطلاعاتمان را در زمینه های مرتبط با موضوع را افزایش دهیم و حافظه مان را تقویت کنیم. و باز نه در حد شرلوک، ولی می توانیم خلاقانه فکر کردن را بیاموزیم و به راه حل های معقول برسیم.

تفکر خارج از چارچوب
تفکر خارج از چارچوب به معنای مواجهه با مشکل یا مسئله از زوایای مختلف است. اگر همیشه از یک لنز به مسئله نگاه کنید، به نتیجه نخواهید رسید. بنابراین لازم است راه های جدید را هم امتحان کنید. با کمک این فصل می توانید، جعبه ابزار ذهن خود را کامل کنید.
اسکمپر یک روش تفکر خلاقانه است. این روش برای رسیدن به راه حل از هفت زاویه مختلف مسئله را مدنظر قرار می دهد. جایگزینی، ترکیب، تطبیق، کوچک یا بزرگ کردن، کاربرد جدید، حذف و معکوس کردن.
مدل اسبورن-پارنز به روش خلاقانه حل مسئله شهرت دارد. این مدل مشتمل بر چند مرحله پی در پی است. در این الگو، نگاه به موضوع از جایی شروع می شود که مشکل در حال شکل گیری است. یعنی از مرحله ای که ما عموما آنرا نادیده می گیریم. ما اغلب از مرحله چهارم با مسئله مواجه می شویم:
1- اشکال یابی، 2-حقیقت یابی، 3- مشکل یابی، 4- ایده یابی، 5- راه حل یابی، و 6- راهکاریابی.
ایجاد محدودیت هدفمند می تواند باعث بروز خلاقیت شود. زیرا در این شرایط برای اینکه کار انجام گیرد نیاز به نوآوری داریم. نمونمه های متعددی مثل محدودیت حق نشر و اشعار بلک اوت آستین، این نظر را تأیید کرده اند. اما ساده ترین راهکار برای ایجاد محدودیت هدفمند این است که از خود بپرسید:«اگر مجبور باشم در فلان شرایط خاص این کار را انجام دهم، چه باید بکنم؟»
مطالعات نشان داده اند، وضعیت تغییریافته هوشیاری در بروز خلاقیت مؤثر است. این وضعیت، به خصوص در هنگام خواب آلودگی و خیال پردازی اتفاق می افتد. وقتی خواب آلود هستید امواج موسوم به تتا به میزان زیادی در مغز تولید می شوند و به بروز خلاقیت کمک می کنند. سالوادور دالی هنرمندی است که به بهره مندی از مرحله هیپاگوژیک خواب، مشهور است. او این لحظه را این طور تجربه می کرد که روی صندلی با کلیدی در دست آماده چرت زدن می شد. زیردست خود، روی زمین بشقابی قرار میداد و به محض اینکه خواب چشمانش را فرا می گرفت، صدای برخورد کلید با بشقاب، خواب او را می پراند. خیال پردازی هم با بهره مندی از این حقیقت که ضمن آن ذهن به جای تفکر همگرا، درگیر تفکر واگرا می شود، برای بروز خلاقیت مفید است.
در آخر شیوه ترکیبی (ترکیب حوزه های مختلف علمی و هنری)، شیوه ای است که توسط آلبرت انیشتین به شهرت رسید. منظور از این شیوه توقف گاه به گاه کار و استراحت نیست. در واقع شیوه ترکیبی منبع شکوفایی خارق العاده خلاقیت است. هرفکر نویی که به ذهنمان می رسد و هر الهامی که به دلمان وارد می شود، از زمینه ای به ظاهر متفاوت ولی در اصل مرتبط منشاء گرفته است. بنابراین در شیوه ترکیبی، شما به طور ناخود آگاه عناصری از دو حوزه کاملا متفاوت را می گیرید، آنها را با هم می آمیزید و به راه حل جدیدی می رسید.
مشاهده و استدلال
یک عامل کلیدی توانایی شرلوک هلمز در حل مسائل، توانایی استفاده از اطلاعات، یعنی جمع آوری و جذب اطلاعات، پیدا کردن ارتباط میان آنها و نتیجه گیری و فرضیه سازی است. همه ما به یک مسئله نگاه می کنیم اما نتیجه گیری هایمان متفاوت است. این ناشی از برخورد متفاوت ما با اطلاعات در دو حوزه ی مختلف است: 1- مشاهده، 2- استدلال.
مشاهده به معنای دریافت و درک اطلاعات است. حقیقت این است که ما در زندگی روزمره مشاهده گران درستی نیستیم. شما احتمالاً رنگ سقف یا کف اتاقی را که هم اکنون در آن هستید نمی دانید. راه حل مسائل در همان چیزهایی که مشاهده می کنید نهفته شده اند. بنابراین تقویت مهارت مشاهده گری می تواند کمک بزرگی در حل مسائل باشد.
برای اینکه مشاهده گر بهتری باشید، باید به جزئیات توجه بیشتری داشته باشید، تمرکز و توجه 100 درصدی خود را به مسئله معطوف کنید، تغییرات اساسی در وجود افراد و موقعیت ها را زیر نظر بگیرید، به خودانگاره اشخاص توجه کنید و کل اجزا با به صورت مجوعه ای یکپارچه ببینید.
استدلال عبارت از پیدا کردن و وصل کردن اطلاعات به یکدیگر برای تشریح موقعیت پیش روست. استدلال قصه گویی معکوس است. شما با رسم نمودار استخوان ماهی و نوشتن دلایل و انگیزه ها، می توانید خود را به تفکر عِلی و معلولی عادت دهید. همچنین با تماشای مردم و رفتار آنها با یکدیگر می توانید روایت و داستان احتمالی میان آنها را حدس بزنید و قدرت استدلال خود را تقویت کنید. بلند فکر کردن و کنار گذاشتن «من» هم به شما کمک می کنند راه حل های درست را حتی اگر مغایر با اعتقاداتتان باشند، بیابید.
تغییر دیدگاه
هرقدر هم که به یک مسئله خیره بشوید، هیچ راه حلی برای آن پیدا نمی کنید. جمله معروفی هست که می گوید، دیوانگی است اگر عکس العملمان به یک موضوع همواره یکسان باشد و انتظار نتیجه متفاوتی داشته باشیم. محض یادآوری بگویم این نقل قول از انیشتین که اغلب سخنان را به او منسوب می کنند، نیست.
بنابراین نتیجه می گیریم که برای حل مسائل و تفکر مؤثرتر باید دیدگاه متفاوتی اتخاذ کنیم. می توانیم از طریق بازتعریف، معکوس کردن، بیان با عبارات متفاوت، تغییر الگوی تأکید و جایگزینی، مسئله را از دیدگاه متفاوتی ببینیم.

همچنین می توانیم از روش آزموده شده و واقعی پرسیدن سئوالات خیالی استفاده کنیم. این سئوالات واقعا مؤثر هستند زیرا به شما اجازه می دهند که با فرض پدید آمد یا ناپدید شدن برخی از عناصر در مسئله به دنبال راه حل آن بگردید. انیشتین در به کارگیری آزمایش های فکری شهرت دارد. آزمایش های فکری نقطه اوج سئوالات خیالی هستند که در ذهن دانشمند به محک امتحان گذارده شده اند. در واقع انیشتین از طریق آزمایش فکری نشان داد که قوانین سه گانه نیوتن در همه شرایط مصداق پیدا نمی کنند.
اغلب درگیری احساسی ما با مسئله، مانع تصمیم گیری و داوری صحیح می شود. بنابراین ایجاد فاصله روان شناختی امکان تغییر دیدگاه ما به مسئله را فراهم می کند. تفکر جانبی هم راهکاری است که از طریق تکنیک هایی مثل شبیه یابی، مفروضات معکوس، خرق عادت و ترکیب عناصر متضاد، در تغییر زاویه دید ما مؤثر است.
در آخر، روش شش کلاه به گونه ای طراحی شده است که وادارتان می کند از چند زاویه مختلف به موضوع فکر کنید. آسان ترین راه این است که برای هر یک از این کلاه ها شخصیت مشهوری را تجسم کنید: شرلوک هلمز (تفکر و تحلیل)، زیگموید فروید(احساس)، ایور، شخصیت الاغ در انیمیشن وینی(شکاکیت)، سردسته تشویق کنندگان در مسابقات(خوش بینی)، پابلو پیکاسو(خلاقیت) و هنری فورد(عمل گرایی)، کمک می کنند به غیر از دیدگاه خود حداقل از پنج دیدگاه دیگر به موضوع نگاه کنید.
در هر مورد علاوه برخود کلاه، تجسم یک آواتار (چهره فردی که خصوصیت مرتبط با مسئله را دارد) می تواند به روشن شدن موضوع در ذهن کمک کند. دست مثل اینکه بخواهید در یک گروه راجع به موضوعی تصمیم گیری کنید ولی نقش تک تک اعضای گروه را خودتان بازی کنید. این روش عکس روش تصمیم براساس حس درونی است.
تفکر انتقادی
تفکر انتقادی به معنای منفی یا نقاد بودن نیست. بلکه به این معناست که بپذیرید چیزی که می بینید، تنها ذره ای از خروار است و حقیقت همه آن چیزی که شما می بینید نیست. و روشی است برای پیدا کردن حقایق پشت پرده.
ساده ترین راه تفکر انتقادی سئوال کردن و ساختن زنجیره «چرا» هاست. در هر مرحله از زنجیره «چرا»، یک مشکل و یک راه حل نمایان می شود و در آخر اگر به قدر کافی به عمق مسئله وارد شوید، سرنخ مشکل اصلی را که باید حل شود پیدا می کنید.
تفکر انتقادی شامل الگوهای فکری خاصی است که می باید در ما نهادینه شوند. این الگوها عبارت اند از پرسیدن و فرضیه سازی، اجتناب از نتیجه گیری زودهنگام، جست جوی علت و معلول و طرح این سئوال که: «اگر این صحیح باشد، چه چیزهای دیگری صحیح خواهند بود؟»
یک روش ویژه حل مسئله از طریق تفکر انتقادی، روش فضانورد است. این روش مشتمل براین هشت مرحله است؛ تعریف مشکل، مشخص کردن هدف و خواسته، فکر کردن به راه حل های مختلف، ارزیابی پیامد احتمالی هر راه حل، انتخاب یکی از راه حل ها، برنامه ریزی برای اجرای راه حل، اجرای تمام و کمال طرح و ایجاد تغییر بر اساس اطلاعات جدیدی که در مرحله اجرا دریافت می کنیم.
منبع:کتاب حل مسئله به روش شرلوک
می توانید متن کامل را در کتاب زیر بخوانید: