“رقبای شرلوک هلمز”، گلچینی از داستانهای پلیسی است که توسط هیو گرین گردآوری شده و مجموعهای از آثار اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را در بر میگیرد. در حالی که شرلوک هلمز، کارآگاه افسانهای آرتور کانن دویل، همچنان شناختهشدهترین شخصیت این ژانر است، نویسندگان بسیاری در همان دوران کارآگاهانی خلق کردند که با سبکهای منحصربهفرد خود به حل معماها میپرداختند. این مجموعه، چهرههایی کمتر شناختهشده اما به همان اندازه درخشان را به مخاطب معرفی کرده و تصویری جامعتر از عصر طلایی داستانهای جنایی ارائه میدهد. این کتاب مجموعهای از داستانهایی را گرد هم آورده که در آن کارآگاهانی ظاهر میشوند که از نظر نبوغ و تیزبینی با شرلوک هلمز رقابت میکنند، اما هر یک رویکرد و شخصیت متفاوتی دارند. برخی از آنها به منطق و استنتاج متکیاند، در حالی که برخی دیگر به استفاده از تغییر قیافه، شهود یا حتی روشهای غیرمتعارف روی میآورند. این مجموعه خوانندگان را با شخصیتهایی مانند دکتر تورندایک، مکس کارادوس و کارناکی روحیاب آشنا میکند-هر یک با ویژگیهایی منحصربهفرد که آنها را از هولمز متمایز میسازد، اما همچنان در چارچوب داستانهای پلیسی جذاب و اسرارآمیز قرار میگیرد. گرین در این گلچین، نهتنها به معرفی این کارآگاهان میپردازد، بلکه روند تکامل داستانهای جنایی را نیز ترسیم میکند. با انتخاب آثاری از نویسندگان مختلف، او تنوع و گستردگی روایتهای پلیسی را که مخاطبان آن زمان را شیفته خود کرده بود، به نمایش میگذارد. یکی از موضوعات اصلی “رقبای شرلوک هلمز”، نشان دادن غنای ادبیات پلیسی فراتر از آثار کانن دویل است. داستانهای این مجموعه، شیوههای خلاقانهای را که نویسندگان آن دوره در حل معماها به کار میگرفتند، از جمله پزشکی قانونی، تحلیل روانشناختی و روشهای دیگر، بررسی میکند. موضوع دیگر، بازتاب بستر اجتماعی و تاریخی آن دوران است. بسیاری از این کارآگاهان در فضایی فعالیت میکنند که بازتابدهنده دغدغهها و تحولات عصر ویکتوریا و ادواردیان است-دورانی که در آن نگرانی درباره جرم، عدالت و عقلانیت بهشدت در جامعه احساس میشد. این کتاب همچنین جذابیت ماندگار داستانهای پلیسی را برجسته میکند. اگرچه برخی از این شخصیتها هرگز به شهرت شرلوک هلمز نرسیدند، اما داستانهای آنها همچنان برای مخاطبان مدرن سرگرمکننده و خواندنی باقی مانده است. “رقبای شرلوک هلمز” اثری ارزشمند برای علاقهمندان به داستانهای پلیسی کلاسیک است. هیو گرین با انتخابی هوشمندانه، نگاهی تازه به طیفی از کارآگاهانی ارائه میدهد که در زمان هولمز برای جلب نظر خوانندگان رقابت میکردند. این مجموعه، با ترکیبی از رمز و راز، استنتاجهای دقیق و فضای تاریخی جذاب، منبعی خواندنی برای هر کسی است که به منشأ و تکامل داستانهای جنایی علاقه دارد.
من در انگلستان نه کسی را میشناختم و نه قوم و خویشی، و بنابراین به اندازه هوا آزاد بودم – یا به اندازه درآمد یازده شیلینگ و شش پنی در روز که به یک مرد اجازه میدهد. در چنین شرایطی، من به طور طبیعی به لندن، آن منجلاب بزرگی که همه علافان و بیکاران امپراتوری به طرز مقاومتناپذیری به آنجا سرازیر میشوند، جذب شدم. در آنجا مدتی در یک هتل خصوصی در استرند اقامت داشتم، زندگی راحت و بیمعنی را میگذراندم و پولی را که داشتم، به طور قابل توجهی بیشتر از آنچه باید، خرج میکردم.
دکتر واتسون، در بخش ۱، فصل ۱، صفحه ۱۵
متوجه شدم که در افغانستان بودهای.
بخش ۱، فصل ۱
وقتی که کار طاقتفرسا به او فشار میآورد، هیچ چیز نمیتوانست از انرژیاش فراتر رود؛ اما هر از گاهی حالتی او را فرا میگرفت و روزهای متمادی روی مبل اتاق نشیمن دراز میکشید و از صبح تا شب به سختی کلمهای میگفت یا عضلهای را حرکت میداد.
بخش ۱، فصل ۲
من قانون نیستم، اما تا جایی که قدرتهای ضعیف من اجازه میدهد، نمایندهی عدالت هستم.
جهل او به اندازه دانشش قابل توجه بود. به نظر میرسید که از ادبیات، فلسفه و سیاست معاصر چیزی نمیداند. وقتی از توماس کارلایل نقل قول کردم، به سادهترین شکل ممکن پرسید که او کیست و چه کرده است. با این حال، تعجب من به اوج خود رسید، وقتی که اتفاقاً متوجه شدم که او از نظریه کوپرنیک و ترکیب منظومه شمسی بیاطلاع است. اینکه هر موجود متمدنی در قرن نوزدهم نباید از گردش زمین به دور خورشید آگاه باشد، برای من چنان واقعیت خارقالعادهای به نظر میرسید که به سختی میتوانستم آن را درک کنم.
بخش ۱، فصل ۲
من معتقدم که مغز انسان در اصل مانند یک اتاق زیرشیروانی کوچک و خالی است و شما باید آن را با اثاثیهای که انتخاب میکنید، پر کنید. یک احمق تمام الوارهایی را که به آن برمیخورد، به داخل میکشد، به طوری که دانشی که ممکن است برای او مفید باشد، از بین میرود، یا در بهترین حالت با چیزهای دیگر زیادی مخلوط میشود، به طوری که در به دست آوردن آن مشکل دارد. اکنون، یک کارگر ماهر در مورد آنچه که به اتاق زیرشیروانی مغز خود میبرد، بسیار محتاط است. او چیزی جز ابزارهایی که ممکن است در انجام کارش به او کمک کنند، نخواهد داشت، اما از این ابزارها، مجموعهای بزرگ و همه در کاملترین نظم دارد. اشتباه است که فکر کنیم این اتاق کوچک دیوارهای کشسان دارد و میتواند تا هر اندازهای متورم شود. به این بستگی دارد، زمانی فرا میرسد که برای هر افزایش دانش، چیزی را که قبلاً میدانستید فراموش میکنید. بنابراین، بسیار مهم است که حقایق بیفایده، حقایق مفید را کنار نزنند.
بخش ۱، فصل ۲
من اعتراض کردم: “اما منظومه شمسی!” «این چه ربطی به من دارد؟» او با بیصبری حرفش را قطع کرد. «شما میگویید که ما به دور خورشید میچرخیم. اگر به دور ماه هم بگردیم، ذرهای برای من یا کارم مهم نیست.»
بخش ۱، فصل ۲
پیش از پرداختن به جنبههای اخلاقی و ذهنی موضوع که بزرگترین مشکلات را ایجاد میکنند، پژوهشگر باید با تسلط بر مسائل ابتداییتر آغاز کند.
قبل از پرداختن به جنبههای اخلاقی و ذهنی موضوع که بزرگترین مشکلات را ایجاد میکنند، اجازه دهید پرسشگر با تسلط بر مسائل ابتداییتر شروع کند.
بخش ۱، فصل ۲، صفحه ۲۳
نظریههایی که در آنجا بیان کردهام و به نظر شما بسیار واهی میآیند، واقعاً بسیار کاربردی هستند – آنقدر کاربردی که برای نان و پنیرم به آنها وابستهام.
بخش ۱، فصل ۲، صفحات ۲۳-۲۴
دانستن آن آسانتر از توضیح این بود که چرا آن را میدانم. اگر از شما خواسته شود ثابت کنید که دو به اضافه دو میشود چهار، ممکن است با کمی مشکل مواجه شوید، اما با این حال کاملاً از این واقعیت مطمئن هستید.
بخش ۱، فصل ۳، صفحه ۲۶
دانستنش آسانتر از توضیح دادنِ اینکه چرا آن را میدانم بود.
نظریه پردازی قبل از داشتن تمام شواهد، یک اشتباه بزرگ است. این امر قضاوت را تحت تأثیر قرار میدهد.
بخش ۱، فصل ۳، صفحه ۲۷
همچنین به ماجراهای شرلوک هولمز، “رسوایی در بوهمیا”، در زیر مراجعه کنید.
او با لبخندی اظهار داشت: «میگویند نبوغ ظرفیت بینهایت برای تحمل سختیهاست. این تعریف خیلی بدی است، اما در مورد کار کارآگاهی صدق میکند.»
بخش ۱، فصل ۳، صفحه ۳۱
میدانید که یک شعبدهباز وقتی حقهاش را توضیح میدهد، هیچ اعتباری ندارد؛ و اگر من بیش از حد روش کارم را به شما نشان دهم، به این نتیجه خواهید رسید که من بالاخره یک فرد بسیار معمولی هستم.
بخش ۱، فصل ۴، صفحه ۳۳
نظریهپردازی قبل از داشتن تمام شواهد، یک اشتباه بزرگ است. این کار قضاوت را دچار سوگیری میکند.
اگر قرار باشد طبیعت را تفسیر کنید، ایدههای شما باید به گستردگی طبیعت باشند.
بخش ۱، فصل ۵
وقتی یک واقعیت با سلسلهای طولانی از استنتاجها در تضاد باشد، همواره ثابت میشود که میتواند تفسیر دیگری داشته باشد.
بخش ۱، فصل ۷
همراهم با تلخی پاسخ داد: «کاری که در این دنیا انجام میدهید، بیاهمیت است. سوال این است که چه کاری میتوانید انجام دهید که مردم باور کنند که شما انجام دادهاید؟»
بخش ۲، فصل ۷، صفحه ۸۳
پنجاه نفر میتوانند استدلال ترکیبی کنند، در مقابل یک نفر که میتواند استدلال تحلیلی کند.
من قبلاً برای شما توضیح دادهام که آنچه غیرمعمول است، معمولاً یک راهنما است، نه یک مانع. در حل مسئلهای از این نوع، نکته مهم این است که بتوانید به عقب استدلال کنید. این یک دستاورد بسیار مفید و بسیار آسان است، اما مردم زیاد به آن عمل نمیکنند. در امور روزمره زندگی، استدلال رو به جلو مفیدتر است، و بنابراین دیگری نادیده گرفته میشود. پنجاه نفر میتوانند به صورت ترکیبی استدلال کنند تا یک نفر که میتواند به صورت تحلیلی استدلال کند.
بخش ۲، فصل ۷، صفحه ۸۳
چند بار به تو گفتهام که وقتی غیرممکن را حذف کنی، هر چه باقی بماند، هر چقدر هم که نامحتمل باشد، باید حقیقت باشد؟
هیچ شاخهای از علم کارآگاهی به اندازه هنر ردیابی ردپاها مهم و تا این حد نادیده گرفته نشده است.
بخش ۲، فصل ۷، صفحه ۸۴
من نمیدانستم که چنین افرادی خارج از داستانها وجود دارند.
موزه شرلوک هولمز، موزهای خصوصی در لندن، انگلستان است که به کارآگاه داستانی معروف شرلوک هولمز اختصاص داده شده است. این موزه اولین موزه جهان است که به شخصیت ادبی شرلوک هولمز اختصاص داده شده است. این موزه در سال ۱۹۹۰ افتتاح شد و در خیابان بیکر واقع شده است و با اجازه شهر وستمینستر، شماره ۲۲۱B را دارد، اگرچه بین شمارههای ۲۳۷ و ۲۴۱ قرار دارد، در نزدیکی انتهای شمالی خیابان بیکر در مرکز لندن، نزدیک به پارک ریجنت.
خانه شهری گرجی که موزه با نام “خیابان بیکر ۲۲۱B” در آن واقع شده است، در سال ۱۸۱۵ ساخته شد. این خانه قبلاً از سال ۱۸۶۰ تا ۱۹۳۶ به عنوان یک پانسیون مورد استفاده قرار میگرفت. این موزه دوره ۱۸۸۱ تا ۱۹۰۴ را پوشش میدهد، زمانی که داستانها، شرلوک هولمز و دکتر واتسون را که به عنوان مستاجر خانم هادسون در آنجا ساکن بودند، توصیف میکنند. این خانه بخشی از تراس خیابان بیکر شماره ۲۳۷-۲۴۱ است که در فهرست میراث ملی انگلستان با درجه دو ثبت شده است. این موزه شامل اقلامی از اقتباسهای مختلف شرلوک هولمز و بازسازی صحنههایی از سریال تلویزیونی شرلوک هولمز محصول ۱۹۸۴ در گرانادا است.
آدرس 221B موضوع اختلاف طولانی بین موزه و ساختمان مجاور Abbey National بود. از دهه 1930، Royal Mail نامههای ارسالی به آدرس شرلوک هولمز را به بانک Abbey National تحویل میداد، و آنها یک منشی ویژه برای رسیدگی به چنین مکاتباتی استخدام کرده بودند. موزه چندین درخواست برای تحویل چنین نامههایی به آن ارائه داد، به این دلیل که این سازمان مناسبترین سازمان برای پاسخگویی به نامهها بود، نه بانک، که کار اصلی آن وام دادن پول با بهره بود. اگرچه همه این ابتکارات ناموفق بودند، اما این موضوع سرانجام در سال 2002 حل شد، زمانی که Abbey National پس از هفتاد سال دفتر مرکزی خود را تخلیه کرد و نامهها در حال حاضر به موزه تحویل داده میشوند.
ژان کانن دویل
وقتی از ژان کانن دویل در مورد موزه سوال شد، او به صراحت عدم اشتیاق خود را برای آن ابراز کرد. او به شدت مخالف این ایده بود که گفته شود مخلوق پدرش یک شخص واقعی بوده است و میدانست که وجود موزه این ایده را در ذهن بسیاری تقویت میکند که هولمز واقعاً وجود داشته است. این ایده با وجود یک پلاک آبی یادبود در بیرون موزه که سالهای اقامت فرضی هولمز را نشان میدهد، بیشتر تقویت شد. با این حال، بانو ژان کانن دویل با شرکت در مراسم افتتاحیه موزه شرلوک هولمز در سوئیس در سال 1991، از آن حمایت کرد. به بانو ژان فرصت داده شد تا اتاقی را در موزه لندن به پدرش اختصاص دهد، اما این پیشنهاد رد شد و از آن زمان آخرین داراییهای باقی مانده از سر آرتور کانن دویل در حراج فروخته شده است.
خیابان بیکر، پلاک ۲۲۱B
خیابان بیکر ۲۲۱B آدرس لندن کارآگاه داستانی شرلوک هولمز است که توسط نویسنده سر آرتور کانن دویل خلق شده است. در بریتانیا، آدرسهای پستی با شماره و به دنبال آن یک حرف ممکن است نشاندهنده آدرس جداگانهای در یک ساختمان بزرگتر و اغلب مسکونی باشد. خیابان بیکر در اواخر قرن نوزدهم یک منطقه مسکونی سطح بالا بود و آپارتمان هولمز احتمالاً بخشی از یک تراس جورجیایی بوده است.
این اقامتگاه در رمان «اتود در قرمز لاکی» (۱۸۸۷) معرفی شد. در زمان انتشار داستانهای هولمز، آدرسها در خیابان بیکر به ۲۲۱ نمیرسیدند. خیابان بیکر بعداً گسترش یافت و در سال ۱۹۳۲ انجمن ساختمانسازی ملی ابی به مکانی در خیابان بیکر ۲۱۹-۲۲۹ نقل مکان کرد. برای سالهای متمادی، ابی ملی یک منشی تمام وقت برای پاسخ به نامههای ارسالی به شرلوک هولمز استخدام کرد. در سال ۱۹۹۰، یک پلاک آبی که نشاندهنده خیابان بیکر ۲۲۱B بود، در موزه شرلوک هولمز، واقع در مکانی دیگر در همان بلوک، نصب شد و پس از آن، اختلافی ۱۵ ساله بین Abbey National و موزه هولمز بر سر حق دریافت نامههای آدرسدار به آدرس خیابان بیکر ۲۲۱B درگرفت. از زمان تعطیلی Abbey House در سال ۲۰۰۵، مالکیت این آدرس توسط موزه هولمز، با وجود موقعیت مکانی آن بین خیابان بیکر ۲۳۷ و ۲۴۱، مورد اعتراض قرار نگرفته است. کد پستی آن NW1 6XE است.
نیت دویل
روز بعد طبق قرار قبلی، یکدیگر را ملاقات کردیم و اتاقهای پلاک ۲۲۱B، خیابان بیکر، که در جلسهمان دربارهشان صحبت کرده بود را بررسی کردیم. این اتاقها شامل چند اتاق خواب راحت و یک اتاق نشیمن بزرگ و دلباز بودند که با مبلمانی شاد مبله شده بودند و با دو پنجره بزرگ روشن میشدند.
—آرتور کانن دویل، «اتود در قرمز لاکی»، ۱۸۸۷
وقتی داستانهای شرلوک هولمز برای اولین بار منتشر شدند، شماره خیابانها در خیابان بیکر به ۲۲۱ نمیرسید.
بخش شمالی جاده مریلبون نزدیک پارک ریجنت – که اکنون شامل خیابان بیکر ۲۲۱ میشود – در زمان حیات دویل به عنوان خیابان بیکر بالایی شناخته میشد. دویل در یادداشتهای خود برای اولین داستان هولمز، خانه هولمز را در خیابان بیکر بالایی قرار داد. با این حال، یک رماننویس جنایی بریتانیایی به نام نایجل مورلند ادعا کرد که در اواخر عمر دویل، او محل تقاطع خیابان بیکر و خیابان جورج، حدود ۵۰۰ متر در جنوب جاده مریلبون، را به عنوان محل خانه ۲۲۱B شناسایی کرده است. کارشناسان شرلوک هلمز همچنین به نظریههای جایگزین در مورد محل اصلی خانه ۲۲۱B پایبند بودهاند و معتقدند که در خیابان بیکر پایینتر بوده است.
دویل در حالی که از سال ۱۸۷۶ تا ۱۸۸۰ در دانشکده پزشکی ادینبورگ بود، در خانه ۲۳ جورج اسکوئر در نزدیکی دانشگاه اقامت داشت. خانه کناری خانه ۲۳-B است.
دویل در دوران تحصیل در دانشکده پزشکی ادینبورگ از سال ۱۸۷۶ تا ۱۸۸۰، در خیابان جرج اسکوئر، پلاک ۲۳، نزدیک دانشگاه ساکن بود. خوابگاه کناری، پلاک ۲۳-ب است.
آدرسهای واقعی خیابان بیکر ۲۲۱B
ابی نشنال
وقتی شماره خیابانها در دهه ۱۹۳۰ دوباره تخصیص داده شد، بلوک شمارههای فرد از ۲۱۵ تا ۲۲۹ به ساختمانی به سبک آرت دکو به نام اَبی هاوس اختصاص داده شد که در سال ۱۹۳۲ برای انجمن ساختمانسازی اَبی رود ساخته شده بود، که این انجمن و جانشین آن (که بعداً به اَبی نشنال پیالسی تبدیل شد) تا سال ۲۰۰۲ در آن ساکن بودند.
پلاک روی ساختمان مرکزی سابق اَبی هاوس
تقریباً بلافاصله، انجمن ساختمانسازی شروع به دریافت ماهانه ۳۰ نامه به شرلوک هولمز کرد، از جمله کارتهایی در تاریخ ۶ ژانویه، تاریخی که طرفداران معتقدند تاریخ تولد اوست. این انجمن یک «منشی شرلوک هولمز» دائمی را برای پاسخ به آنها منصوب کرد. یک پلاک برنزی در جلوی اَبی هاوس حاوی تصویری از هولمز و یک نقل قول بود، اما چند سال پیش از ساختمان برداشته شد. محل فعلی آن مشخص نیست. در سال ۱۹۹۹، اَبی نشنال از یک مجسمه برنزی شرلوک هولمز در ورودی ایستگاه متروی خیابان بیکر حمایت مالی کرد.
موزه شرلوک هولمز
موزه شرلوک هولمز در یک خانه شهری متعلق به سال ۱۸۱۵ واقع شده است که بسیار شبیه به خانه ۲۲۱B توصیف شده در داستانها است و بین خیابان بیکر ۲۳۷ و ۲۴۱ قرار دارد. این موزه نمایشگاههایی در اتاقهای قدیمی، مجسمههای مومی و یادگاریهای هولمز را به نمایش میگذارد و اتاق مطالعه معروف مشرف به خیابان بیکر، نقطه برجسته موزه است. توصیف خانه را میتوان در سراسر داستانها، از جمله ۱۷ پلهای که از راهروی طبقه همکف به اتاق مطالعه طبقه اول منتهی میشود، یافت.
«اتاق خواب هولمز»
اتاق دکتر واتسون
طبق داستانهای منتشر شده، “خیابان بیکر ۲۲۱B” مجموعهای از اتاقها در طبقه اول یک خانه بالای یک ردیف ۱۷ پله بود. اتاق مطالعه اصلی مشرف به خیابان بیکر بود و اتاق خواب هولمز در مجاورت این اتاق در پشت خانه قرار داشت و اتاق خواب دکتر واتسون در طبقه بالا، مشرف به حیاط پشتی بود که یک درخت چنار در آن قرار داشت.
مسئاله آدرس
شماره خیابان ۲۲۱B در ۲۷ مارس ۱۹۹۰ (به جای آدرس منطقی خیابان بیکر ۲۳۹) به موزه شرلوک هولمز اختصاص داده شد، زمانی که شرلی پورتر، رهبر شورای شهر وستمینستر، از پلاک آبی رنگی که آدرس خیابان بیکر ۲۲۱B را نشان میداد، رونمایی کرد. از او دعوت شد تا شماره ساختمان موزه را همزمان با افتتاح رسمی آن تغییر دهد (و به این دلیل که شماره ۲۲۱B در موافقتنامه اولیه برنامهریزی برای موزه که در اکتبر ۱۹۸۹ اعطا شده بود، لحاظ نشده بود).
«اتاق دکتر واتسون»، روشویی
اختلاف طولانی مدتی بر سر این شماره بین موزه شرلوک هولمز، انجمن ساختمانسازی ابی نشنال (که قبلاً به نامههای ارسالی به شرلوک هولمز پاسخ داده بود) و متعاقباً شورای محلی شهر وستمینستر به وجود آمد. اعتراض اصلی به نقش موزه در پاسخ به نامهها این بود که شماره ۲۲۱B که توسط شورا به موزه اعطا شده بود، با سایر شمارههای خیابان، ترتیبی نداشت: موضوعی که از آن زمان تاکنون بوروکراتهای محلی را که سالها تلاش کردهاند شماره خیابانها را به ترتیب نگه دارند، آزار داده است. در سال ۲۰۰۵، موزه ملی ابی دفتر مرکزی خود در خیابان بیکر را تخلیه کرد و این باعث شد موزه برای پایان دادن به اختلاف بر سر شماره، که باعث ایجاد تبلیغات منفی شده بود، با شورای شهر وستمینستر درگیر شود. در نهایت، شهر وستمینستر به موزه اجازه ویژه داد تا آدرس خیابان بیکر ۲۲۱B را داشته باشد.
در سال ۲۰۱۸، کوارتز فاش کرد که طبق اسناد دادگاه و اسناد پاناما، این ملک حداقل تا حدی متعلق به بستگان نورسلطان نظربایف، رئیس جمهور وقت قزاقستان، بوده است.
در سال ۲۰۲۰، روزنامه تایمز تأیید کرد که علاوه بر املاک مختلف دیگر بین خیابان بیکر ۲۱۵ و ۲۳۷ که در مجموع حدود ۱۴۰ میلیون پوند ارزش دارند، ملک فعلی به طور مشترک متعلق به دختر رئیس جمهور سابق قزاقستان، داریگا نظربایف و پسرش نورعلی علیاف است. مالکیت پس از مرگ نظربایف در سال ۲۰۱۵ از همسر سابقش، راحت علیاف، منتقل شد.
«اتاق خانم هادسون»، شومینهمجسمه دوچرخهسوار، که برای تصویرسازی داستان کوتاه «ماجرای دوچرخهسوار تنها» به نمایش گذاشته شده است
کارآگاه ! عدالت به تو نیاز داره وسایلتو جمع کن ! بعد از چند ساعت پرواز، خلبان به برج مراقبت اعلام میکنه که یکی از مسافرها مرده و درخواست فرود داره ! دلیل مرگ چیه ؟ تیمت رو آماده کن و پرونده رو حل کن !
بعد از چند ساعت پرواز خلبان به برج مراقبت اعلام می کنه که یکی از مسافرها مرده و درخواست فرود داره. دلیل مرگ چیه؟
اندرو لین (زاده 17 آوریل 1963)، با نام اندی لین، نویسنده و روزنامه نگار بریتانیایی است که بیشتر برای مجموعه رمان های جوان شرلوک هلمز شناخته شده است. او رمانهایی در محدوده Virgin New Adventures و درامهای صوتی برای Big Finish بر اساس مجموعه تلویزیونی علمی تخیلی BBC Doctor Who نوشته است.کتابهای جوان او معمولاً با نام اندرو لین منتشر میشوند، در حالی که اسپین آفهای رسانهای اندی لین هستند.